روز بی پایان

زندگی روزی است بی پایان که در آن هزاران خورشید غروب میکند

روز بی پایان

زندگی روزی است بی پایان که در آن هزاران خورشید غروب میکند

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
  • ۰
  • ۰

هزار تومان

هو الرزاق

داشتم خریدهایم را حساب می­ کردم که پیرزنی تقریبا 50 ساله که ظاهری نه نامرتب، اما لباس­ های کهنه به تن داشت و یک جفت دمپایی پلاستیکی به پا، وارد سوپرمارکت شد و از قفسه­ ی بیسکوییت­ ها یک بسته بیسکوییت مادر برداشت و به فروشنده نشان داد و پرسید: «این چنده؟» فروشنده: «هزار تومن».

 بسته بیسکوییت را در قفسه گذاشت و بی هیچ حرفی بیرون رفت. از مغازه که بیرون آمدم دیدم­ش که محکم و سریع در پیاده­ رو قدم برمی­ داشت.

شاید به دیدن نوه­ اش می­ رفت و نمی­ خواست دست خالی باشد.

شاید به جای دوری می ­رفت و از جای دورتری می ­آمد و حالا خواسته بود گرسنگی ­اش را با چیزی ارزان­تر از هزار تومان ساکت کند.

من بیش از این پیش خودم حدسی نزدم چون فرقی نمی­ کرد که بود؟ کجا می­ رفت؟ و بیسکوییت را برای چه می ­خواست؟ چیزی که یقینی است، این است که بیسکوییت هزار تومانی برای او گران بود.

بابت هر هزارتومانی که از روی هوس و یا تجمل خرج کردم شرمنده شدم. مطمئنا اگر از خرج و برج­ های اضافه­ و غیرضروری و الکی زندگیمان کمی کم کنیم و هرچند کم به دیگران کمک کنیم، می­ توانیم جامعه­ ی بهتری داشته باشیم. بدانیم و باورکنیم همه­ ی ما مسؤلیم.

  • سید مصطفی میرخلیلی
  • ۰
  • ۰

بخوانیم

باغ کتاب

 

عادتها را می شود تغییر داد، نگویید دیگر عصر اینترنت و تلگرام و اینستاگرام است و دوره ی کتاب و کتاب خوانی گذشته است.

فقط کمی خواستن می خواهد.

بخواهید و بخوانید.

*عکس از باغ کتاب تهران است جایی که دوست دارم باز هم بروم.

  • سید مصطفی میرخلیلی
  • ۰
  • ۰

سفر زمستانی

سفر زمستانی

مردی که کارمند دون پایه ی شهرداری است و صرفا سیستم گرمایشی ساختمانهای قدیمی را چک میکند حالا میخواهد هواپیمایی را به ساده ترین وجه ممکن ولی به احتمال زیاد امکانپذیر بدزد و به برج ایفل بکوبد.
چرا هواپیما بدزدد؟ چرا به برج ایفل بکوبد؟ و خیلی چراهای دیگر، برای همه ی اینها دلیل دارد (دلیل که بهتر است بگوییم فلسفه ای شخصی دارد) حتی برای اینکه پرواز از چه فرودگاهی و چه نوع هواپیمایی انتخاب کند.
اشتباه نکنید او اصلا و به هیچ وجه یک تروریست یا یک هواپیما ربای حرفه ای نیست اتفاقا بسیار انسانی ساده و سطحی است فقط دلبسته ی کسی شد و آن شخص اورا نپذیرفت.
سفر زمستانی شاید روایت انسانی تنها، سرخورده و مستاصل باشد که نمی تواند زنی که دوستش دارد و اتفاقا آن زن هم او را دوست دارد، راضی کند تا باهم زندگی کنند و حالا در فکر رقم زدن یک فاجعه ی انسانی است.
او حتی برای این کار دوره ی کوتاه مدت و فشرده ی هدایت هواپیما را گذرانده.
سوال اساسی این است: اینهمه خشم آن هم در وجود انسانی عادی و معمولی که هزارانشان را در اطرافمان میبینیم و حتی خودما شاید یکی از آنها باشیم از کجا میآید؟
تا اینجا هرچه گفتم چیزی از این داستان 97 صفحه ای لو نداده ام

سفر زمستانی/ املی نوتومب/ ترجمه بنفشه فریس آبادی/ نشر چشمه

  • سید مصطفی میرخلیلی
  • ۰
  • ۰

موقرمز

موقرمز

موقرمز

نوشته اُرهان پاموک

ترجمه عین له غریب

نشر چشمه

 

چرا موقرمز را نمی خوانید؟

  1. تصور می کنید چون اُرهان پاموک یک نویسنده ترک و آسیایی است پس حرفی برای گفتن ندارد؟ اتفاقا او به ما حرف برای گفتن زیاد دارد او که در همسایگی ما است و دوران گذاری که الان داریم در آن دست و پا میزنیم را تقریبا رد کرده است و الان استانبول یک پایتخت اروپایی و مدرن است.
  2. تصور می کنید او قصه گفتن بلد نیست، یا به خوبی نویسنده های اروپایی و خصوصا آمریکایی، خوب قصه نمی گوید؟ اتفاقا این خصلت ما خاورمیانه ای ها است که هم قصه برای گفتن زیاد داریم و هم خوب قصه می گوییم و پاموک از بهترین های ما است در روایت کردن.

موقرمز داستان عشق است؟ یا به استناد متن پشت جلدش داستان اسطوره ها و قصه های کهن، داستان تنیده شده ی رستم و سهراب یا ادیپ شهریار است در زندگی امروزی؟

موقرمز داستان پدرکشی و پسرکشی است؟

موقرمز داستان تغییر یک جامه است؟

موقرمز داستان زندگی حزبی است؟

موقرمز داستان زنی است که از زمانی تصمیم گرفت موهایش را خودش قرمز کند؟

خودتان بخوانید شاید همه ی اینها باشد.

  • سید مصطفی میرخلیلی
  • ۱
  • ۰

سوکوروتازاکی

موراکامی نویسنده ای که جدای از نوشته هایش سخن گفتن از خودش هم جذاب است. نویسنده ای که صبح زود بیدار می شود، اهل دویدن است به موسیقی کلاسیک عشق می ورزد و کافه و بارش را تعطیل کرده و شروع به نوشتن کرده است. او الان ساکن آمریکا است
"سوکوروتازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش" روایت تنهایی انسان است، روایت گسست ها و عشق ورزیدنهای پنهانی است. روایتی است از حسی مثل اینکه شب توفانی از عرشه کشتی پرتاب میشوی در میان اقیانوسی بیکران.
موسیقی کلاسیک و طبیعت در نوشته های موراکامی نقش پررنگی دارد. داستانهای او عمدتا غیرخطی و سوررئالیستی و روایت تنهایی انسان مدرن است.
سوکوروتازاکی روایت تقدیر و سرنوشت است که ما در ساختن آن خیلی دخلی نداریم، دوستی با شخصی یا حتی قطع یک رابطه میتواند تاثیر مهمی بر مسیر زندگی بگذارد. انتخاب می کنیم با چه کسانی معاشرت کنیم اما انتخاب نمی کنیم که چه تاثیری بر زندگی ما بگذارند. جایی از رمان نویسنده می گوید: این یادت بماند؛ تاریخ را نه می‌شود پاک کرد نه عوض. مثل این است که بخواهی خودت را عوض کنی. می‌شود روی خاطره‌ها سرپوش گذاشت ولی تاریخ را نمی‌شود قایم کرد.
گذشته و گذشته ای که مارا رها نمی کند، گاهی باید برگشت همان جا از گذشته که مارا هنوز دارد عذاب میدهد، شاید بتوان دردش را کمتر کرد.
سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش/ هاروکی موراکامی/ ترجمه امیرمهدی حقیقت/ نشر چشمه

  • سید مصطفی میرخلیلی
  • ۰
  • ۰

اینترنت

آیااینترنت ما را احمق میکند؟
حضور اینترنت در زندگى ما خیلى هم قدیمى و دور نیست، اما در همین زمان کوتاه توانسته است بر بیشتر رسانه هاى قدیمى تر غلبه کند. روز بدون نِت روزى است که سخت خواهد گذشت.
اینترنت و کلا فناورى اطلاعات پر از ادعاهاى آرمانگرایانه و پوپولیستى است. ما فکر میکنیم از اینترنت خیلى میآموزیم، هر گِرهى در فضاى پردازش اطلاعات قابل بازشدن است، ارتباطها نزدیکتر شده اند و افراد در دسترسترند.
نیکلاس کار در این کتاب به پرسشى که اول طرح شد میپردازد. او در آغاز از ساختار مغز ما میگوید و تاثیرات رسانه هاى متفاوت بر مغز انسان، نوع و شیوه ى فکر کردن  مان را بررسى میکند از اختراع خط و نوشتن و خواندن بدون صدا تا ماشین تایپ و حالا اینترنت، در بخشى از کتاب حتى ساختار عمکرد گوگل را تشریح میکند.
این کتاب را باید بخوانید، هرکتابى را که الان در حال خواندنش هستید زمین بگذارید و این کتاب را بخوانید، اگر پدر یا مادر هستید حتما این کتاب را بخوانید. 

اینترنت با مغز ما چه میکند؟/ نویسنده: نیکلاس کار/  ترجم: محمود حبیبی/ نشر گمان

  • سید مصطفی میرخلیلی
  • ۰
  • ۰

برفک

برفک

پیشنهاد میکنم برای مطالعه در ایام عید نوروز 1396:

برفک، نقطه های سفید و سیاه در کنار هم بدون صدایی خاص، صدایی که هیچ طیفی از صداها‌ی مفهوم را ندارد و انگار همه‌ی آن صداها را دارد.
شاید خواندن رمان از منظر شما کار عاشقان یا بیکارها باشد. اما باید بگویم ما آنقدرها زندگی نمی‌کنیم و رمان کمک میکند تجربه کنیم آنچه دیگران زیسته اند.
 برفک شاهکاری است از دهه‌ی 80 میلادی، دقیقا در سال 1985 نوشته شده است رمانی که چند مورد خیلی روشن دارد. ترس از مرگ، رسانه و نقش آن در شکلدهی دنیای مدرن آمریکایی (آنچه که ما الان در شبهی از آن دست و پا میزنیم) و از ویژگی‌های آن یعنی مصرف گرایی.
"جَک" رییس دپارتمان هیتلر شناسی در کالجی است که اتفاقا خودش این دپارتمان را راه انداخته است و حتی آلمانی هم نمی‌داند. او در شهری کوچک با همسر چندمش "بابِت" و مجموع فرزندانشان از ازدواج های گذشته زندگی می‌کنند. جَک راوی رمان است و زندگی اش را از نگاه خودش روایت می‌کند.
رمان برفک/ نوشته‌ی دان دلیلو / ترجمه‌ی پیمان خاکسار / نشر چشمه / 341 صفحه

  • سید مصطفی میرخلیلی
  • ۱
  • ۰

ماهی ها نگاهم میکنند

عمدتا پسر ها با پدرهاشان مشکل داشتند، دارند یا خواهند داشت. حالا در نظر بگیرید پدری به پسرش بگوید "مرا بُکش این ظیفه‌ی توست" و روی این حرف تاکید دشته باشد.

ماهی ها نگاهم می‌کنند نوشته‌ی " ژان پل دوبوآ " و ترجمه مترجم خوب " اصغر نوری " است که نشر کتاب کوله پشتی سال 1395 به چاپ رسانده است.

رمان با نثر روان و سیر داستانی سرراست‌ش در ارتباط با روزنامه نگار ورزشی است که درباره‌ی بوکس می‌نویسد. معشوقه ای در دفتر کارش دارد و روزی پدر دردسر سازش بعد از سال‌ها سرو کله اش پیدا می‌شود و از او می‌خواهد که پسرش او را بکشد، پدری که عرق خور قهاری است و در شرطبندی روی اسب‌ها خیلی بدشانس نیست.

پدر، کسی که می‌توانست باشد و و می‌شد روی بودنش حساب کرد و پشتوانه ای دلگرم کننده باشد حالا بعد از سالها بدون هیچ توضیحی آمده و انتظاری عجیب دارد میگوید "مرا بُکش" و طلبکار است.

 تا حالا شده است به این فکر کنید که بخاطر عشق به کسی او را بکشید؟

ماهی ها نگاهم می‌کنند

ژان پول دوبوآ

اصغر نوری

نشر کتاب کوله پشتی

قیمت چاپ اول 10 هزار تومان

  • سید مصطفی میرخلیلی
  • ۰
  • ۰

حداقل چیزی که فلسفه به من آموخت این است که انسان‌ها در اصل انسانیت و انسان بودن باهم برابرند.

آن چیزی که جاودانه است و از اول خلقت یک انسان بوده و همیشه خواهد بود و فنایی ندارد، روح آدمی، آنکه خدا در انسان دمید در همه ی انسان‌ها برابر است.

حالا این پوسته‌ی ظاهر برای کسی زیبا‌تر و برای کسی زشت‌تر، برای کسی گران‌تر و برای کسی ارزان‌تر، برای کسی سالم‌تر و برای کسی ناقص‌تر، چه اهمیتی دارد!؟

چه کسی گفت زیبایی ارزش است؟

از افکار زشت خودمان بترسیم.

  • سید مصطفی میرخلیلی
  • ۰
  • ۰

تقدیر

تو در قاهره خواهی مُرد، از خودم پرسیدم تو در کجا خواهی مُرد؟

رمانِ خوبِ " تو در قاهره خواهی مُرد" جدای از سبک، زبان خوب و روان بودنش، و خصوصا اسمهایی که حقیقت دارند و نام افرادی بودند که جزی از تاریخ این ملت هستند. جدای از اینکه از ذهن یک حکمران سخن میگوید و اینها چقدر صحت دارند، بیشتر بازی سرنوشت را نشان میدهد.

تقدیر، میشود حدث قوی زد فردا صبح کجا هستیم و اگر روی آن شرط ببندیم یک ریسک 95% است، هفته ی آینده کجا هستیم و چه میکنیم؟ چند درصد درست است؟ ماه آینده را چطور میبینید؟ سال آینده و...

آینده کجا خواهیم بود؟ چقدر از این احترامها و محبتهایی را که به سمتمان می آید هنوز خواهیم داشت؟ چه چیز هایی عوض می شود؟ مشغول چه کاری هستیم؟

چه کسی می داند؟

تو در قاهره خواهی مُرد پیشگویی نیست، برای آینده دستور صادر کردن هم نیست. هیچ بایدی ندارد که در قاهره بمیری. اما تو در قاهره خواهی مُرد و مطمئنا خودت اگر بشنوی باور نخواهی داشت.

تو در قاهره خواهی مُرد/ نوشته حمیدرضا صدر/ نشر چشمه/ روایت یک سال از زندگی محمد رضا پهلوی.

  • سید مصطفی میرخلیلی