روز بی پایان

زندگی روزی است بی پایان که در آن هزاران خورشید غروب میکند

روز بی پایان

زندگی روزی است بی پایان که در آن هزاران خورشید غروب میکند

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
  • ۰
  • ۰

چه کسی باور می­کرد که صداها، طعم­ها، بوها و تصویرها هم قدیمی شان،آن سال­های دورشان زیباتر، خوش­طعم­تر و خوش­بوتر باشند!؟

-صدای رعد

-و ناگهان شر شر باران

-بوی خاک نمناک

-صدای مردی که خیس و آبچکان وارد خانه می­شود و می­گویید: "اوه عجب باران تندی"

-صدای زنی که کنار پنجره نشسته است. به کوچه نگاه می­کند و می­گوید: "عجب بارانی"

-برگ­های درخت چنار که با قطره ­های باران بازیشان گرفته است

-صدای ترق ترق چوب­ها در بخاری چوبی

-صدای قل قل کتری روی بخاری

-طعم یک استکان چای داغ

-صدای باران روی چتر

-زیر باران منتظرش ماندن

پ.ن: حتما صداها، طعم­ها، بوها و تصویرهای بیشتری را سراغ دارید از آن سالهای دور که چیزی را برای شما تداعی می­کند. آن­ها را به یادآورید.

  • ۹۶/۱۲/۰۶
  • سید مصطفی میرخلیلی

باران

ببار

نظرات (۳)

 یاد  بچگی هام که خونمون  با خونه بابابزرگ یکی بود و وقتی بارن میومد  بابا بزرگ میگفت  بیا بریم زیر بارون دعا کنیم 
میگفت وقتی بارون میاد  دعاها زودتر مستجاب میشه . امروز هم وقتی صدای بارون را شنیدم دعا کردم  که دوست عزیزی که ازم رنجیده بتونه ببخشه . حالا دارم به این فکر میکنم که من دیگه اون دختر بچه 6 و 7 ساله قبل نیستم که بابا بزرگ میگفت بچه ای دلت پاکه دعا کن  ولی خدا حتما همون خدای بچگی هام هست که بخشنده و مهربان بود

چقدر دلم برای گرم شدن کنار بخاری تنگ شده...هعیییی
این بارون هم مثل بقیه بارون ها پر برکت بود و خدا هم هنوز همون خدای بچگی من بود 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی