روز بی پایان

زندگی روزی است بی پایان که در آن هزاران خورشید غروب میکند

روز بی پایان

زندگی روزی است بی پایان که در آن هزاران خورشید غروب میکند

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱
  • ۰

خواب

خواب دیدم:

دستت توی دستم بود، روی بام یک آسمان خراش، هر دو به روبرو خیره بودیم، دویدیم سمت لبه بام، من با تمام سرعتم میدویدم، تو میخندیدی، نگاهت کردم باد لای موهای تو میپیچید من ایستادم به تو خیره شدم ولی تو همچنان دست در دست من میخندیدی و با سرعت میدویدی و تو چقدر زیبا شده بودی، به لبه ی بام که رسیدیم تو ناگهان رنگ شدی، قرمز و سبز تیره در هم آمیخته و رها شدی به آسمان مثل جوهر خودنویس روی کاغذ سیاه، من اما از لبه ی بام سقوط کردم.

  • ۹۳/۱۱/۳۰
  • سید مصطفی میرخلیلی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی