خیلی وقت است دیگر کسی هوس نمیکند بر لبه ی پنجره ای که نشسته است، بایستد و بپرد و پرواز کند. خیلی وقت است انسانها پرواز نمیکنند. از وقتی با هم بیشتر رفت و آمد کردند، باهم معاشرت کردند، باهم دست دادند، با هم دوست شدند، با هم کتاب خواندن، فیلم دیدند، موسیقی شنیدندو این با هم بودنها کم کم حس و هوس وخیال و ذوق پرواز را گرفت تا اینکه دیگر پرواز کردن فراموششان شد.
وگرنه قبل از اینها انسانها بر لبه ی بامها و پنجره های خانه هاشان می ایستادند و تا هوس میکردند بی درنگ میپریدند و پرواز میکردند، باد لای موهای بلند زنها میپیچید و مردها اوج میگرفتند تا آنجا که عرق سردی بر تنشان مینشست از ترس ارتفاع و لذت پرواز.