روز بی پایان

زندگی روزی است بی پایان که در آن هزاران خورشید غروب میکند

روز بی پایان

زندگی روزی است بی پایان که در آن هزاران خورشید غروب میکند

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱
  • ۰

تو

تو، تو و تو!

تویی که حتی دیگر نمیدانم نقطه آغازی برای من یا پایان، حتی چند روزی خودم را و دلم را مشغول چیزهای دیگر میکنم اما باز همه چیز به تو ختم میشود و باز همه چیز از تو شروع میشود.

به هرچه عقبتر هم فکر میکنم باز این شروع و پایان به تو هست و من الان دیگر نمیدانم اول توبودی و بعد من عاشقت شدم یا من عاشقت شدم و بعد توبودی یا هر چیز دیگر، فقط میدانم تا بوده تو هم بوده ای، یک جور حضور اساطیری!

خلاصه اش تو هروقت بوده و هرجایی که بوده است، من نمیدانم کی و کجا، مرا و دلم را و ذهنم را و وجودم را قبضه کرده ای.

  • ۹۴/۰۵/۱۷
  • سید مصطفی میرخلیلی

نظرات (۱)

احساس منو چه زیبا دو قالب کلمه ریختین و بهش معنا دادین .احسنت به این قلم زیبا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی