سال بلوا/ عباس معروفی/ نشر ققنوس/ چاپ شانزدهم 1396
زن محور اصلی سال بلوا است. اینکه داستان سال بلوا چیست را بروید بخوانید، این درست نیست که من اینجا داستان را تعریف کنم یا چکیده ای از آن را بیاورم. اما اگر بخواهم بگویم چه چیز در انتظار شما است باید بگویم زن ایرانی در شهری کوچک در زمانه ی جنگ جهانی دوم و حکومت رضاشاه روایت میشود با همان نثر عباس معروفی که داستانهای مختلف را درهم میتند، همان جابه جایی های زمانی، و شخصیتهایی که آنقدر خوب توصیف میشوند که در ذهن باقی میمانند. معروفی در این رمان از اسطورهها و قصه های کهن هم یاد میکند، اشاره ای به داستان سیاوش دارد و افسانه ی مرد زرگر و دخترپادشاه را هم آورده است.
رمان دو راوی دارد – یکی خود شخصیت اصلی داستان(نوشآفرین) و دیگری نویسنده - که هر فصل از رمان توسط یکی از آنها روایت میشود و هرکدام تکه هایی از داستان را روشن میکنند. البته فصلهایی را که راوی نوشافرین است بیشتر از ذهن او و مرور خاطراتش روایت میشود.
نوشافرین در آن زمان درست میانه ی زندگی است یعنی میان عشق و نفرت، زندگی مشترک، مذهب، آشوب، هرج و مرج اجتماعی و مرگ که چهره همه ی اینها خیلی مردانه است.
" صدای گریهی زنی را میشنیدم که از سرما و گرسنگی، یا شاید از تنهایی بر سومین پلهی خانهی پدرش مانده بود، گاهگداری برمیگشت پشت سرش را نگاه میکرد و باز به تلاشش ادامه میداد. انگشتهای پاهاش یخ زده و رفته رفته ریخته بود، انگار از جذامی سرد پوسیده باشد. با موهایی سفید و زرد، مثل کاکل ذرت که شانه نخورده و بیمعنا این طرف و آن طرف صورتش را گرفته بود، با دستهایی ترکخورده، صورتی سرمازده و چشمهایی پر اشک، تنها به اتکای یادش زنده بود. و حالا که نمیتوانست از پلههای خانهی پدرش بالا برود، گریه میکرد.تا مرا دید گفت: خدا خیلی به ما رحم کرد."
سال بلوا از آن کتابهایی است که وقتی تمامش کنید دردی به سراغتان می آید و فکری شما را رها نمی کند.
بعد از خواندن این رمان به این فکر می کردم که جایگاه زن هفتاد سال پیش در اجتماع و حتی در پیشگاه خودش با زن الان چه تفاوت هایی کرده است و این تفاوت چقدر به نوع نگاه مردان به زنان مربوط است؟